زورشان شاید نچربید... و گذشت!
اوایل دولت روحانی بود. بابک زنجانی ( ب.ز آن روزها) دستگیر شده بود اما در دادگاه خود را قهرمان معرفی میکرد و انتظار رهایی و حتی پاداش داشت! دو سال طول کشید تا برای بالا کشیدن ۱۲ هزار میلیارد تومان پول مردم، محاکمه و به اعدام محکوم شود. تا به حال ۶ سال است که در انتظار اعدام، روزها را به خوشی میگذراند.
اوایل دولت روحانی بود. بابک زنجانی ( ب.ز آن روزها) دستگیر شده بود اما در دادگاه خود را قهرمان معرفی میکرد و انتظار رهایی و حتی پاداش داشت! دو سال طول کشید تا برای بالا کشیدن ۱۲ هزار میلیارد تومان پول مردم، محاکمه و به اعدام محکوم شود. تا به حال ۶ سال است که در انتظار اعدام، روزها را به خوشی میگذراند.
شعر طنز زیر یادگار روزهای دادگاه اوست و مهر ۱۳۹۴ منتشر شد. اگر آن روزها لبخندی بر لبی مینشاند، امروز خواندنش جز تلخی ندارد، چرا که پیشبینی بیت آخرش به حقیقت پیوسته، آن هم در روزگاری که در اعدام بعضیهای دیگر عجله میشود.
خورد و رویش آب نوشید و... گذشت!
گفت: بهبه ، کس نفهمید و... گذشت!
پول مردم ، در دهانش مزه کرد
برد و راحت خورد و خوابید و... گذشت!
اشتهایش خرده – خرده باز شد
هرچه را میدید ، بلعید و... گذشت!
روز و شب در باغ بیتالمال بود
میوههای ناب را چید و... گذشت!
گنده شد ، پس کارش از چیدن گذشت
هر چه را میدید ، چاپید و... گذشت!
عصر ، عصر «پاکدستی» بود و او
معنیاش را خوب فهمید و...گذشت!
هاله نوری که در آن دوره بود
بر ضمیرش نور بارید و... گذشت!
دورِه «تقسیم» پول نفت بود
آفرین گفت و نترسید و... گذشت!
سهم خود را ضرب در میلیارد کرد
بعد هم یکباره قاپید و... گذشت!
* * *
بعد، ناگه شد زمانه زیر و رو
هاله شد خاموش و خشکید و... گذشت!
باطن آن پاکدستان، شد عیان
بخت «ب.ز» نیز چرخید و... گذشت!
شد گرفتار ِ مکافات ِ عمل
مثل سابق باز خندید و... گذشت!
گفت با خود : بیمه عمریم ما
زورشان شاید نچربید و... گذشت!!!
محمدحسین روانبخش/منبع: شوکرانی