سه شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۵
کد مطلب : 1400
روزی که دیدم چقدر شاد کردن دل مردم ساده است

اشک شوق در روستای زینبی قشم

در دوران کاری خود در حوزه انرژی کمتر برایم پیش آمده که به خاطر موضوعی آنقدر تحت تاثیر قرار بگیرم که اشک در چشمانم جمع شود. روز شنبه دوم مهر، یکی از همین روزها بود...
اخبار نفت – حمیدرضا شکوهی: در دوران کاری خود در حوزه انرژی کمتر برایم پیش آمده که به خاطر موضوعی آنقدر تحت تاثیر قرار بگیرم که اشک در چشمانم جمع شود. روز شنبه دوم مهر، یکی از همین روزها بود...
 
در روزهایی که اعتراضات سراسری، شهرهای مختلف کشور را فراگرفته بود، به جزیره قشم رفتم؛ جزیره ای که اسمش منطقه آزاد است و مسافران، آن را با سیتی سنتر و مراکز تجاری رنگارنگ و هتلهای زیبایش می شناسند، اما فقر و محرومیت در روستاهای آن قابل مقایسه با آن رنگ و لعاب نیست. دوم مهرماه، میهمان روستای زینبی در مرکز جزیره قشم بودم؛ جایی نزدیک پالایشگاه نفت سنگین پاسارگاد قشم و نیروگاه شرکت قشم مولد و اسکله حرا؛ پروژه های گروه گسترش انرژی پاسارگاد.
 
از کوچه های پیچ در پیچ روستای زینبی که رد می شدم، محرومیت را حس می کردم؛ از خانه های قدیمی و دیوارهای فرسوده... اما از آخرین پیچ که رد شدم، مدرسه بزرگی در مقابل چشمانم ظاهر شد که با بافت قدیمی روستا متفاوت بود؛ مثل نگینی بزرگ و درخشان بود در میان خروارها محرومیت. وارد که شدم سمت راست، یک زمین فوتبال چمن بود و سمت چپ، زمین وسیع برای بازی کودکان و کمی آن طرف تر زمین والیبال و بسکتبال. مقابلم، ساختمان کوچک اما زیبای مدرسه خودنمایی می کرد. وارد ساختمان که شدم، ناگهان شرجی گرما، تبدیل به خنکی شد و عطر تازگی، مشامم را پر کرد. اما مهمتر از آن، دیدن بچه های کوچکی بود که برای مراسم افتتاحیه مدرسه آماده می شدند. دخترها روپوش زرشکی پوشیده بودند و پسرها، روپوش آبی. صف بسته بودند و شعری که باید در مراسم می خواندند تمرین می کردند. دو طرف راهرو، کلاسها بود و آزمایشگاه مجهز و کتابخانه زیبا. این بچه ها و مدرسه رنگارنگ آنها، نگینی بود وسط کلی محرومیت... باید بودید تا می دیدید چگونه اشک، در چشمانمان حلقه زد.
چهره دختر کوچولویی که اول صف ایستاده بود، درست شبیه نقاشی کودکی بود که لباس فضانوردی پوشیده بود و روی دیوار حیاط مدرسه نقش بسته بود. چهره یکی از پسربچه ها شبیه نقاشی پسربچه بسکتبالیستی بود که نقاشی او هم روی دیوار حیاط مدرسه بود. چهره ها سبزه و جنوبی بود با موهای فرفری. دیگر نتوانستم جلوی اشکم را بگیرم. می دانید چرا؟ به این فکر کردم که چه تعداد دختربچه ها و پسربچه ها در روستاهای این مملکت هستند که می توانند فضانورد و ورزشکار و دانشمند و متخصص باشند اما کمبود امکانات، فرصتها را از آنها می گیرد. افتتاح این مدرسه، در روزهایی که اعتراضات در کشور فراگیر شده بود، به یادم انداخت که چقدر راحت می شود دل مردم را شاد کرد. چقدر راحت می شود به مردم نشان داد به فکرشان هستیم. چقدر راحت است حکومت بر مردم وقتی دلهایشان با ما باشد و به ما اعتماد کنند. مردم توقع زیادی ندارند. کمی امکانات می خواهند و مقداری دل خوش و البته مسئولانی که حرفشان را بشنوند و به آن عمل کنند. افتتاح یک دبستان در روستای زینبی قشم دل مردم را شاد کرد. شادی را نه فقط در چشم بچه ها، حتی در چشم بزرگترهایشان هم می شد دید. این مدرسه، برای آنها فقط یک مدرسه نیست. نشانه ای است برای اثبات آن که مسئولانی هستند که به فکرشان باشند و این باارزش است. مدرسه ای که در کمتر از پنج ماه ساخته شد و این باورکردنی نبود. اگر مدرسه جدید افتتاح نمی شد، دانش آموزان باید در همان مدرسه ای درس می خواندند که 55 سال قدمت دارد و سقف بعضی کلاسهایش ریخته و دیوارهایش فرسوده شده؛ همان مدرسه ای که خردادماه امسال، تکه ای از سقفش کنار معلم افتاد و جان بچه ها را تهدید می کرد. مجید قاسمی مدیرعامل بانک پاسارگاد، همراه با علیرضا صادق آبادی مدیرعامل گروه گسترش انرژی پاسارگاد و مسئولان محلی و منطقه ای، مدرسه را افتتاح کرد و به عنوان هدیه، ماکت زیبایی از یک لنج جنوبی از طرف اهالی دریافت کرد؛ چون خوبی، به یاد همه می ماند و جبران خوبی هم در سنت ایرانی است.
حالا بچه های روستای زینبی قشم، در مدرسه ای هفت کلاسه درس می خوانند که 940 متر مربع مساحت بنای آن است و پنج هزار متر مربع برای آن محوطه سازی شده. هم زمین چمن فوتبال دارد و هم زمین والیبال و بسکتبال و هم کتابخانه و آزمایشگاه و سالن اجتماعات. کلاسهایش هوشمند است و 23 دستگاه سرمایش دارد و یک مخزن آب 38 هزار لیتری. ای کاش شرکتهای فعال در حوزه انرژی، عمل به مسئولیتهای اجتماعی را بیشتر جدی بگیرند و به جای اقدامات زودگذر و مقطعی، یادگارهای ماندگارتری برای مردم مناطق حوزه عملیاتی خود بر جای بگذارند.
 عکسهای اختصاصی اخبار نفت را در ادامه ببینید:
 
https://akhbarenaft.com/vdcg.z9qrak9tzpr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما